آبسكون
آبسکون Abeskoon
آبِسکون، آبَسکون، آبسکُن و اَبسکون، نام رود، بحیره، بلده، قصبه و ده.
نویسندهي ناشناخته کتاب حدودالعالم، از آن به عنوان شهرکی یاد میکند بر کران دریا. در سفرنامه ابنحوقل آمده است: گرگان را بندرگاهی به آبسکون در کنار دریای تبرستان است... آبسکون شهری نیکو، اما پر از پشه و متعفن است و در همه نواحی مذکور، بندرگاهی بزرگتر از آبسکون نیست.
به نوشته مقدسی، آبسکون بندری است. در تقویمالبلدان به نقل از اللباب آمده است: آبسکون، بلدهای است بر ساحل دریای خزر و دریای آبسکون منسوب بدان است. نویسنده جهان نامه هم مینویسد: «آبسکون دیهی است خُرد، بر ساحل او [بحیره آبسکون] به حدود گرگان و مازندران.» بارتولد هم از آبسکون به عنوان بندر بحری گرگان یاد میکند. به نوشته مینورسکی، آبسکون بندری در زاویه جنوب شرقی دریای خزر بود.
اما برخی منابع، از آن به عنوان جزیره یاد میکنند. نویسنده كتاب نخبهالدهر فیعجائب البر و البحر مینویسد: «چهار جزیره در آن [خزر] قرار دارد که نخستِ آنها، جزیره سیاکوه روبهروی آبسکون است که لنگرگاه جرجان است.» حمدالله مستوفی در نزههالقلوب مینویسد: «در بحر خزر، کم و بیش دویست جزیره است، مشاهیرش آبسکون است که اکنون در آب پنهان شده است. از این جزایر، در عهد سابق، آبسکون و سیاه کوه، مسکون بوده است.»
اگرچه در سفارت نامه خوارزم، از آبسکون به عنوان رودی یاد شد که از سه فرسخی استرآباد از سمت خوارزم آمده و به دریای خزر میریزد و محل ریختن آن را، آب سکون نیز گویند، ولی نویسنده از آن به عنوان جزیره هم یاد میکند. طول جزیره آبسکون را «قحل» و عرض را «لزل» شمردهاند که در آن، رود جرجان به دو شعبه تقسیم میشود.
آبسکون بارویی آجرین دارد، جامعش در بازار و کنار شهر است، درگاه گرگان و بارانداز آن، دشت پهناور است. در آبسکون، طایفهای از ترکان در آن سکنا گزیدهاند و شاهین و باز سفید از آنجا شکار میکنند. از نظر اصطخری، هیچ فرضهای در استرآباد بهتر از آبسکون نیست.
اعتمادالسلطنه، نام قدیم آبسکون را «سوکاندا» ذکر میکند که به نوشته نخبهالدهر، قباد ساسانی آن را ساخته است، اما مینورسکی مینویسد: محتمل است که آبسکون همان باشد که بطلمیوس سُکانا در گرگان ضبط کرده است. موقعیت آبسکون چه به صورت بندرگاه در ساحل یا جزیره، آن را دارای اهمیت ساخته است. نویسنده حدودالعالم، آن را آبادان، جای بازرگان همه جهان میداند که از آن کمیخته پشمین و ماهی گوناگون خیزد. مسافران «در آبسکون به کشتی نشسته، به خزر و باب الابواب و گیلان و دیلم و غیر آن میروند.»
بر ساحل آبسکون، کشتیهایی از لبابالابواب (قفقازیه) و سایر آبادیهای سواحل جنوب و غربی دریای خزر، لنگر میانداختند و مالالتجاره وارد و یا صادر میکردند. فاصله این بندر تا شهر استرآباد، با وسایل آن زمان، یک روز و تا شهر گرگان، دو روز راه بود. براساس نوشتههای مورخین، آبسکون دارای بازار بزرگی بود که از نظر داد و ستد ابریشم اهمیت داشت و نیز در این دوره، از طریق آبسکون، ارتباطات تجاری با شهرهای شمالی سواحل دریای خزر برقرار بود. همچنین روسها به وسیله کشتیهای خود، به این بندر میآمدند و کالاهایی را مبادله میکردند.
در واقع آبسکون «نقطه پیوند دهنده چندین مسیر از آن میان، دهستان- خوارزم، مرو- سنا، سرخس- طوس و منطقههای داخل بسطام- گرگان در شرق و نیز مسیر دریایی شمال- آبسکون، به منطقههای غربی مازندران و گیلان و اران (راههای دریایی) و قزوین و آذربایجان (راههای خاکی) در مسیرهای مداین و بغداد و انطاکیه تا آسیای صغیر و قسطنطنیه، برقرار بوده است و بیتردید رونق سرزمینهای گرگان و استرآباد، فزون بر موقعیت خاص جغرافیایی و اقلیمی که موجب رونق کشاورزی و دامداری بود، شرایط سوقالجیشی آبسکون نیز در امر تجارت و نقل و انتقال کالاها، خاصه ابریشم دشتهای شمالی بسطام و جاجرم که گاه به دروازه ابریشم شهرت یافتهاند و نیز ابریشم گیلان و نوغانکاری تاریخی آن، سراسر منطقه را از لحاظ تجارت بینالملل ممتاز کرده است.»
نقش گستردهی تجارت آبسکون، سبب شد تا درآمد آبسکون به همراه خراج، قبالهها و حقوق سلطانی در زمان آل زیار، به نوشته ابنحوقل، به 2 تا 20میلیون درهم برسد. موقعیت تجاری آبسکون عاملی بود تا مورد توجه قرار گیرد، چنانچه دزدان دریایی روس، چندین بار این بندر را مورد هجوم قرار دادند. «در سال [خمسُ تسعین مأتین] شانزده پاره کشتی به دریا پدید آمد از آن روسان و به آبسکون شد که به عهد حسن زید علوی، روسان، به آبسکون آمده بودند و حرب کرده، حسن زید، لشکر فرستاده و جمله را کشته، درین وقت، آبسکون و سواحل دریا، بدان طرف خراب کرده و به تاراج داده بودند و بسیار مسلمانان را کشته و به غارت برده، ابوالضرغام احمد بن القسم والی ساری بود. این حال به ابیالعباس نبشت، مدد فرستاد و روس بانجیله که به عهد ما، کاله میگویند، فرو آمده بودند، شبیخون به سر ایشان برد و بسیاری را بکشت و اسیر گرفت و به نواحی تبرستان فرستاد تا سالی دیگر روسان با عدد انبوه بیامدند و ساری و نواحی، پنجاه هزار سوخته و خلایق را اسیر برده و بهتعجیل با دریا رفته و تا بهحد چشم رود بهدیلمان رسیده و بعضی بیرون رفته و بعضی به دریا بوده، گیلان به شب به کنار دریا آمدند و کشتیها سوخته و آن جماعت را که بیرون بودند، کشته و دیگران که بهدریا بودند گریخته، شروانشاه پادشاه، چون ازین حال خبر یافته بود، به دریا کمین فرمود و تا آخر ایشان، یکی را زنده نگذاشت و تردد روسان از این طرف منقطع شد.»
اما آنچه آبسکون را بیش از همه، شهره آفاق کرد، پناه بردن سلطان خوارزمشاه به آن بود. «چون در سنه ست و عشر و ستمائه، چنگیزخان به عزم تسخیر ایران متوجه شد [محمد خوارزمشاه]، اطفال خوارزمشاهیه را جهت پناه در مازندران آورده، به قلعه ایلان که اکنون قلعه اولاد میگویند، بردند. از این سبب، سپاه مغول هجوم کرده، ولایات دارالمرز خصوصاً مازندران خراب شد و سلطان محمد خوارزمشاه خود نیز در قلعه جزیره آبسکون که قریب است به شهر تمیشه، متحصن بود و لشکر مغول به محاصره اشتغال داشتند. تا بعد از دو سال تحصن، همانجا فوت شده بود [در لباس خود] پیچیده دفن کردند.» که بعدها «سلطان جلالالدین دستور داد تا استخوانهای پوسیده او را به قلعه اردهین آوردند.» در سفر سلطان محمد خوارزمشاه به آبسکون، جلالالدین تا وقتی که سلطان محمد از این سرای کهنه به سرای باقی شتافت و از شورستان خاکی به بوستان پاکی خرامید، آن گاه سلطان جلالالدین و برادران خردترش با عدهای انگشت شمار، از آبسکون به رودخانه آن آمدند. علاوه بر اینها، سلطان غیاثالدین هم با سلطان محمد بود.
اهمیت و موقعیت آبسکون سبب شد تا این مکان دارای مشاهیری باشد. ابناسفندیار دربارهي دانشمندی به نام ابوسعد مظفر بن ابراهیم مینویسد: «وی امامی مقدم بود در فقه ابوحنیفه و صدر ادبای عالم و بحر علوم، مدتی در خدمت صاحب بن عباد بود و بعد از وفات او، پیش سیدابوطالب هرونی التأثر شد. آن سید در حق او کرامات فرمود: با بسیار مال او را گسیل کرد، در کشتی نشست تا به آبسکون بیرون آید و به موطن رسد، در دریا غرق شد.»
همچنین نوشته شد: «ابوالعلاء احمد بن صالحبن محمد بن صالح تعمیی از محدثان قرن ششم، اصلاً از مردم آبسکون و در شهر صور، کنار دریای شام زندگی میکرده است.»
مکان و موقعیت آبسکون، در هالهای از ابهام است، زيرا به گفته حمدالله مستوفی، در آب پنهان شده است. ظاهراً در قرن هفتم، پس از فتنه مغول، آب آن را فرا گرفته و پوشانیده است. امری که از نظر برخی بعید به نظر میرسد، زیرا دریای خزر دائم عقب مینشیند، این بندر نیز مانند شهر تمیشه و دهستان باید در حملات مغول ویران شده باشد.
«جزیره آبسکون را بیگمان میان سالهای 617ق و 704ق آب فرا گرفته و ناپدید گشته است تا آنجا که معلوم است در طول تاریخ، آب دریای خزر در سال 529ق به کمترین حد خود رسیده است و آن در هنگام سلطنت آتسز، سومینشاه سلسله خوارزمشاهیان بود. آتسز از 521 تا 551ق به تفاریق فرمانروایی کرده است، آن هنگام، از مرداب انزلی، جز بستری برای رودهایی که بدان میریزد، نمانده بود. در سمت جنوب خاوری دریای خزر نیز بر اثر کاهش آب، جزیرههای چندی از زیر آب بیرون آمده بود که از آن میان، جزیره آبسکون، به سبب فرار سلطانعلاءالدینمحمدخوارزمشاه در سال 617ق به آنجا شهرت یافت.»
رابینو به نقل از سرابیون اظهار میدارد که شهر آبسکون در کنار رود گرگان در محلی که رود به دریا ریخته، واقع بوده است. از نظر مینورسکی، جزیرهي آبسکون، ظاهراً همان گروه جزایر و دماغههای کوچک متعدد آشوراده است که تنگهای آن را از مصب گرگانرود جدا ساخته است. ناصر تکمیل همایون، ضمن بحث دربارهی مکان امروزی آن، مینویسد: تعیین قطعی حد و رسمهای اقلیمی کهن با استفاده از دادههای امروزی، خالی از اشکال نیست.
اما در کنار این دیدگاهها، برخی موقعیت آبسکون را در گمشتپه جستجو میکنند، چنانچه بارتولد، آن را در مصبگرگان و در محل قصبه کنونی گمشتپه میداند. البته وی در اثر دیگر خود مینویسد: جزیرهای که سلطان در آن پنهان شده بود، نزدیک شهر ساحلی آبسکون به فاصله سه روزه راه از شهر گرگان معین. نزدیک مصب رود گورکن قرار داشته، شاید منظور نظر، همان جزیره آشوراده باشد.
نویسنده کتاب آشوراده و هرات در کمینگاه استعمار، دربارهي موقعیت آبسکون مینویسد: «خواجه نصیرالدین طوسی والغ بیگ، آبسکون را در 37 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی نوشتهاند که با حدود شمال گمیشان کنونی تطبیق میکند. با توجه به اینکه جزیرههای آشوراده، در مدار 36 درجه و 54 دقیقه عرض شمالی قرار دارند و آبسکون در مدار 21 دقیقه شمالیتر واقع شده است، پس بیگمان جزیرهآبسکون به جز جزیرههای آشوراده است.» محمدعلی جمالزاده با استناد به نظر خواجه نصيرالدین، موقعیت آبسکون را در نزدیکی گمیشان تپه کنونی پیش بینی میکند.
منوچهر ستوده نیز تپه کورهسو در گمیشان را آبسکون فرضی میداند و مینویسد: تپه عظیمی است در هفتکیلومتری شرق گمیشتپه، ارتفاع آن در حدود هشت متر و سطح بالای آن در حدود هشت هکتار است. آجرهای قالب بزرگ دوران ساسانی و آجرهای قالب کوچکتر و سفالهای رنگین لعابی فراوان، بر بالای تپه دیده میشود. مسیر قدیمی رودخانه گرگان که معروف به کهنه گرگان است، نزدیک این تپه است. عظمت تپه و آثار تاریخی ادوار مختلف آن و نزدیک بودن به مسیر کهنه گرگان، ما را بر آن داشت که بندر آبسکون قدیم را در اینجا بدانیم.
وي مینویسد: اگر در مدت 50 سال، حاشیه جنوب شرقی بیش از یک کیلومتر پیشروی داشته باشد، پس در مدت 757 سال، باید در حدود 13 تا 14 کیلومتر پیشروی کرده باشد. از اینرو، بندر آبسکون و جزیرهای که در آن سلطان محمد خوارزمشاه، ساعتهای آخر عمرش را گذراند، باید در خشکی افتاده باشد. برخی هم گمشتپه جیک واقع در یک کیلومتری شمال گمیشان را که هم اکنون قبرستان اهالی است، آبسکون میدانند.
منابع:
• ابواسحق ابراهیم اصطخری. (1347). مسالک و ممالک. (به کوشش ایرج افشار). تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
• ابوالفداء، اسماعيلبن علي. (1349). تقویم البلدان. (ترجمه عبدالمجید آیتی). تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
• ابنحوقل. (1366). سفرنامه ابنحوقل. (ترجمه و توضیح جعفرشعار). تهران: امیرکبیر.
• بارتولد، واسيلي. (1386). جغرافیای تاریخی ایران. (ترجمه حمزه سردادور). تهران: توس.
• بارتولد، واسيلي. (1366). ترکستاننامه، ترکستان در عهد هجوم مغول (چاپ 2). تهران: آگاه.
• باستانشناسی و هنر ایران. (1378). 32 مقاله در بزرگداشت عزتالله نگهبان. (به کوشش عباس علیزاده، یوسف مجیدزاده و صادق ملک شهمیرزادی): مرکز نشر دانشگاهی تهران.
• بهاءالدین محمدبنحسنابناسفندیار. (1389). تاریخ تبرستان. (تصحیح عباس اقبال). تهران: اساطیر.
• تکمیلهمایون، ناصر. (1379). آبسکون یا جزیره آشوراده. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
• ثروت، منصور. (1362). تحریری نو از تاریخ جهانگشای جوینی. تهران: امیرکبیر.
• جمالزاده، محمدعلی. (1384). تاریخ روابط ایران و روس. (به کوشش علی دهباشی). تهران: سخن.
• حدودالعالم من المشرق الی المغرب. (1362). (تصحیح منوچهر ستوده). تهران: زبان و فرهنگ ایران.
• حمدالله مستوفی. (1362). نزههالقلوب. (به اهتمام و تصحیح گای لیسترانج). تهران: دنیای کتاب.
• دانشنامه ایران و اسلام. (1356). (زیرنظر احسان یارشاطر). (شماره اول). تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
• دهخدا، علياكبر. لغتنامه دهخدا (جلد 2). دانشگاه تهران.
• رابینو، یاسنت لویی. (1383). سفرنامه مازندران و استرآباد. (ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی). تهران: علمی و فرهنگی.
• رضاقلیخان هدایت. (1356). سفارتنامه خوارزم. (به کوشش علی حصوری). تهران: کتابخانه طهوری.
• ستوده، منوچهر. (1377). از آستارا تا استارباد (جلد 5). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
• شمسالدین محمد بن ابی طالب انصاری دمشقی. (1357). نخبهالدهر فیعجائب البر والبحر. (ترجمه سیدحمید طبیبیان). تهران: فرهنگستان ادب و هنر ایران.
• شیخعلی گیلانی. (1352). تاریخ مازندران. (تصحيح منوچهر ستوده). تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
• عطاملک علاءالدین بهاءالدین محمد بن شمسالدین محمد جوینی. (1334). تاریخ جهانگشای جوینی (چاپ 2). (تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی). تهران: بامداد.
• گرگانی، منصور. (1350). اقتصاد گرگان و گنبد و دشت. تهران: بنگاه صفیعلیشاه.
• لسترانج. (1367). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. (ترجمه محمود عرفان). تهران: علمی و فرهنگی.
• محمدبن نخیب بکران. (1342). جهاننامه. (به کوشش محمدامین ریاحی). تهران: کتابخانه ابنسینا.
• محمدحسنخان اعتمادالسلطنه. (1376). تطبیق لغات جغرافیای قدیم و جدید ایران. (تصحیح میرهاشم محدث). تهران: امیرکبیر.
• مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد. (1361). احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. (ترجمه علینقی منزوی). تهران: مؤلفان و مترجمان ايران.
• وثوق زمانی، ابوالفتح. (1363). آشوراده و هرات دو کمینگاه استعمار. تهران: گویا.