ابرهایی در شرق
ابرهایی در شرق
کتابی است از وَلِنتاین بِیکِر[1]، نظامی بریتانیایی در سده نوزدهم میلادی.
نام کامل کتاب، «ابرهایی در شرق: سفرها و ماجراها در مرز فارس و ترکمن»[2] است که در سال 1876 میلادی در لندن، در 376 برگه و به زبان انگلیسی از سوی انتشارات چاتو و وینـدِس[3] چاپ شد. کتاب درباره سفر بیکر به محدوده شمال و شمال شرقی ایران در دوره حکمرانی ناصرالدینشاه قاجار است. گویا نام کتاب برگرفته از تشبیهی است که او در دیباچه آن درباره تهدید روسیه نسبت به تصرفات بریتانیا در شرق به آن اشاره میکند [4]. کتاب جدا از دیباچه و پیشگفتار، دو بخش دارد: شرح سفر، رویدادها و دیدارها در 18 گفتار، و بخشی به نام «گزارش سیاسی و راهبردی درباره آسیای مرکزی» در 47 برگه که به گفته نویسنده، ترجیح داده که این دو بخش را از هم جدا کند. یک نقشه و نُه تصویر سیاه و سفید و رنگی هم آذینبخش کتاب هستند[5].
بخش نخست مربوط به سفر بیکر و همراهانش است. هدف اصلی سفر وی، بررسی ماهیت واقعی پیشرویهای روسیه در آسیای مرکزی بود. بیکر امکانات ویژهای برای بازدید از پایگاههای روسیه در آسیا و مرزهای ایران داشت و توصیهنامههای موثری از مقامات عالیرتبه روسی و ایرانی دریافت کرده بود[6]. وی اگرچه نتوانست به خیوه برسد، ولی یافتههای سفرش در گردآوری اطلاعات باارزش سیاسی، جغرافیایی و نظامی بهویژه در حوزه آسیای مرکزی و نفوذ روسیه چشمگیر بود[7]. سفر گروه بیکر در شامگاه 20 آوریل 1873 میلادی (برابر با 31 فروردین 1252ش) از لندن آغاز شد و گروه سه نفری او از راه وین به قفقاز رفتند. سپس به سوی باکو، انزلی، آشوراده، پِـرِوال[8] (نام روسی بندرگز کنونی)، و استرآباد سفر کردند. از اترک و چیکیشلَـر بازدید کردند و از آشوراده به سوی اشرف، ساری، شیرگاه، زیرآب، فیروزکوه رهسپار شدند و به تهران رسیدند. بیکر و گروهش چندی در قُلهک تهران (استراحتگاه تابستانی سفارت بریتانیا) ماندند. سپس از تهران به سوی جاجرود، لار، آباَسک، آمل، بارفروش (بابل کنونی) و بعد به شیرگاه سفر کردند. از آن راه به هزارجریب، چشمهعلی، دهملا و دامغان رسیدند. شاهرود، بسطام، و مزینان بخشهای دیگر ایران بود که بازدید کردند. در ادامه راه، بیکر و همراهانش به سبزوار، نیشابور و از آنجا به سوی مشهد، کاردِه و کلات نادر رهسپار شدند. درگز مقصد بعدی آنها بود و سپس به قوچان و بجنورد و سملقان رسیدند. جاجرم، بسطام، شاهرود و سرانجام تهران بخشهای دیگر کشور بود که این گروه از آنجا به قزوین، رشت، انزلی، لنکران، باکو، دربند، مسکو و سَنتپِتِرزبورگ رفتند. بیکر و همراهانش از راه برلین و بروکسل خود را به لندن رساندند[9].
هر کدام از گفتارهای کتاب به بخشی از سفر بیکر اختصاص دارد که وی در آنها سفرش را بازگو میکند و به توصیف جغرافیای طبیعی و انسانی مانند کوهها، دشتها، رودخانهها، جانوران، گیاهان، شکار، فرهنگ، آداب، آیینهای مردم، ماجراها و درگیریهایی که داشته است و نیز دیدارهایش با افراد گوناگون مهم و عادی میپردازد. وی در بخش دوم کتاب نیز یک گزارش سیاسی و راهبردی درباره دیدگاهها، تحلیلها و راهکارهای خود درباره شرایط آسیای مرکزی و نقش بریتانیا ارائه کرده که گزارشی است فنی و ارزشمند و پر از دادههای گوناگون که امروزه هم جالب و یک منبع دست اول از اوضاع تاریخی و نظامی به شمار میرود[10].
بخش بزرگی از گفتارهای دوم و سوم کتاب ولنتاین بیکر به سرزمین تاریخی گرگان و استرآباد (محدوده استان گلستان کنونی) اختصاص دارد. وی با کشتی از راه باکو به بندر انزلی و سپس آشوراده رسید. روسها در بازدید او از اترک و چیکیشلر کارشکنی کردند، بنابراین بیکر به استرآباد رفت و با فرماندار، دیدار کرد. برای نمونه، نوشته است: «سلیمانخان را برخلاف بسیاری از ایرانیان، نشسته بر صندلی دیدیم و چند صندلی هم برای ما گذاشته بودند. او پیرمرد بسیار خوبی بود و دو خدمتکارش با شاهین روی پلههای ایوان ایستاده بودند. در زبان فارسی، گفتگو همیشه با پرسش و پاسخهای مشخص درباره تندرستی و احوال دو طرف همراه است. با اتمام اینها، صحبتها کلیتر شد و به فرماندار درباره عشق ما به شکار تفریحی اشاره کردند. همه ایرانیها نسبت به شکار تفریحی حس و حال دارند. این ویژگی بزرگ خوب آنها است و خوشبختانه سلیمانخان کشتهمرده آن بود. وی درخواست کرد در ماه سپتامبر برگردیم و قول داد همه کار برای کمک به ما انجام دهد»[11]. سپس بیکر از محدوده قرهسو بازدید کرد. دوباره از استرآباد به بندرگز و آشوراده برگشت. اینبار روسها وی را با کشتی نظامی خود به سوی اترک و چیکیشلر بردند. پس از بازدید از منطقه، دوباره به آشوراده برگشت تا از آنجا از راه دریا به انزلی برود. ولی بهدلیل شرایط نامطلوب آب و هوایی، با کشتی به قرهتپه رفت. از آنجا از راه زمینی اشرف به ساری، شیرگاه، زیرآب و فیروزکوه خود را به تهران و سپس قُلهک رساند[12].
تاکنون کتاب بیکر بهشکل کامل به فارسی ترجمه نشده است. ولی گفتار دوم و سوم آن که مربوط به سفر وی به سرزمین گرگان و مازندران تا تهران است به شکل کتابی با نام «ابرهایی در شرق (بخش استرآباد و مازندران)» و با ترجمه مزدک دربیکی از سوی نشر بنام در گرگان، در سال 1402 خورشیدی و در 66 برگه منتشر شده که شامل شماری از تصاویر اصلی کتاب است[13]. از ترجمه فارسی بخش دوم کتاب که همان گزارش و تحلیل نویسنده است نیز یک نسخه خطی 58 برگهای با نام «راپورت سیاستی و جنگی در باب آسیای مرکزی» و با ترجمه بارون نُرمان وجود دارد که در مخزن کتب خطی آستان قدس رضوی به شماره ثبت 16023 نگهداری میشود[14].
[1] Valentine Baker
[2] Clouds in the East: Travels and Adventures on the Perso-Turkoman Frontier
[3] Chatto & Windus
[4] بیکر، (1402)
[5] Baker, (1876)
[6] Anonymous, (1876)
[7] متین، (1393)
[8] Elizabetpol, Shamakhi, Perewal
[9] بیکر، (1402)
[10] Baker, (1876)
[11] بیکر، (1402)
[12] بیکر، (1402)
[13] بیکر، (1402)
[14] سامانی نیک، (1403)
منابع:
- بیکر، ولنتیاین. (1402). ابرهایی در شرق: بخش استرآباد و مازندران. (ترجمه مزدک دربیکی). گرگان: بنام.
- متین، پیمان. (1393). بیکر، سفرنامه. دانشنامه فرهنگ مردم ایران (جلد دوم): صص 323-325. تهران: مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.
- سامانی نیک، روحاله. (1403). معرفی نسخه خطی راپورت سیاستی و جنگی در باب آسیای مرکزی از کلنل بکر. شمسه، 16(58-59): 83-92.
- Baker, Valentine. (1876). Clouds in the East: Travels and Adventures on the Perso-Turkoman Frontier. London: Chatto & Windus.
- Anonymous. (1876). Clouds in the East. Travels and Adventures on the Perso-Turkoman Frontier. Nature, 13, 484.