آق قلا / شهر
آققلا / شهر
(آق قلعه)
Agh-Ghala City
مركز شهرستان آققلا در 18 كيلومتري شمال گرگان.
اين شهر در 45درجه و 27ثانیه طول و 37درجه و 5ثانیه عرض جغرافيايي، در دو سوي گرگانرود و در جلگهاي هموار واقع شده است.
محدودهی اين شهر از گذشته تاكنون، اسامي اسپيدژ، مباركآباد، آققلعه، پهلويدژ و آققلا داشته است.
با حضور جمعي از قبايل صاینخانی که از اتباع والی خوارزم بودند، در صحرا و دشت استرآباد و مسكن گزيدن آنها در بين رود اترك و گرگانرود، درگيري آنان با ساكنان استرآباد آغاز شد و اين درگيريها به صورت مداوم وجود داشت. منابع مختلف تاريخي به اين درگيريها، به ويژه در اوايل صفويه اشاره كردهاند، از جمله حبيب السير، عالمآراي عباسي، عالمآراي شاه اسماعيل، تاريخ منتظم ناصري، روضهالصفا و ... .
سالها جنگ و ستيز براي فرو نشاندن اين طغيانها ادامه يافت. در زمان شاه تهماسب، اين درگيري با ترکمنهایی که به سلاطین خوارزم وابسته بودند، همچنين سياهپوشان استرآباد به سركردگي محمد صالح پسر و یا برادرزادهی خواجه مظفر بتكچي که به مدد ترکمنها طغیان کرده بود و آباي تركمن که در سال 957 طغیان کرده و تا زمان کشته شدنش به دست همسرش، نوهی خواجه مظفر بتکچی، در سال 973 ادامه داشت، شاه تهماسب را بر آن داشت تا براي دفع اين حملات، قلعه «مباركآباد» را در كنار گرگانرود بسازد. او پس از ساخت اين قلعه، دستور داد حكام استرآباد به اين قلعه نقل مكان و در آنجا اقامت كنند و به حراست از اين ديار بپردازند. آققلعه از زمان ساخت تا پایان دوره قاجاريه، به عنوان يك پادگان نظامي محسوب ميشد و بیشتر مواقع، قشون دولتي و فوجهاي نظامي در آن مستقر بودند.
پس از مرگ شاه تهماسب و وقوع جنگهای مختلف و اختلافات داخلی در ایران، استرآباد دچار ضعف حکمرانی شد و ترکمنها، بهویژه علیاربیک ایمور تا مباركآباد آمد و قلعه را ویران کرد.
شاهعباس پس از فتح خراسان در سال 1007ق، به استرآباد آمد و برای سامان دادن به این دیار که دوباره دچار طغیان سیاهپوشان و ترکمنها شده بود، دستور داد قلعهی مبارکآباد را بازسازی کنند.
او ارکان چهار گانهی قلعه را به لشکریان و مردم سپرد. رکن غربی به خانعلیشان و غلامان او، رکن شمالی به ذوالفقار خان و حسین خان قاجار، رکن جنوبی به وزراء و مردم و رکن شرقی به قورچیان واگذار شد و قلعه طی 7، 12 یا 14 روز بازسازی شد. مؤلف تاریخ عباسی، ابعاد قلعه را از سمت شرق و غرب، 1000 گز و از سمت شمال و جنوب، 1200 گز نوشته است. شاهعباس دستور داد بر روی رودخانهی گرگان که در ضلع شمالی قلعه واقع بود، پلی چوبی بسازند و اطراف قلعه نیز خندقی عمیق حفر شد. او پس از پایان کار بازسازی، ضمن عفو سرداران سیاهپوش، دستور داد تمام سلاحشان را تحویل داده و خود نیز به همراه اهل و عیالشان در قلعهی مبارکآباد ساکن و به کار کشاورزی مشغول شوند و به حکم حاکم استرآباد گردن نهند.
وقتي شاهعباس صفوي، ايل قاجار را از گنجه كوچ داد، برخی از آنها را در قلعه مباركآباد ساكن كرد. آنان در اين قلعه مستقر شدند. آن دسته كه در بخش بالايي قلعه ساكن بودند، يخاريباش و آن دسته كه در پايين قلعه بودند، اشاقباش نام گرفتند. شاهعباس قصد داشت از طريق قاجار، از تاخت و تاز تركمانان جلوگيري كند. آنان نيز پس از ورود به استرآباد، پيوسته با تركمانان در جنگ بودند و تا زمان فرمانگذاري فتحعليخان، با سلاطين صفويه مخالفتي نكردند.
هر چند برخي منابع، حضور قاجار در مباركآباد را بين سالهاي 1035 تا 1040ق ذكر كردهاند، اما بنا به نقل منابع نزديكتر، قجرها در سال 1015ق در مباركآباد حضور داشتند، زیرا مؤلف «فتوحات فريدونيه» كه فتوحات فريدونخان چركس، اميرالامراي استرآباد و مازندران و بسطام را در سال 1022ق مكتوب كرده است، به طغيان تركمنها در ماه رمضان سال 1015ق اشاره دارد كه پيرعلي بيك پرناك و جنگجويان قاجار براي سركوبي آنان، از قلعه مباركآباد بيرون آمدند، اما به جز محافظت از قلعه، كار ديگري نتوانستند انجام دهند.
پس از حضور قجرها كه ترك زبان بودند، نام مباركآباد به آققلعه كه برگردان تركي اسپيدژ است، تغيير كرد.
دو دستگی و درگیری داخلي باعث شد قاجارها ديگر نتوانند در آن محل بمانند و در سال 1140ق هر دو دسته، دژ مباركآباد را ترك كرده و به شهر استرآباد رفتند.
كنسول ابوت نيز در زمان محمدشاه قاجار (1265ق) در گزارش خود به اين قلعه اشاره ميكند كه با يك ديوار كاهگلي حصار شده بود و اين تقريباً تنها چيزي بود كه در آن زمان از آن باقي مانده بود. شكل قلعه مربع و در هر ضلع، دوازده برج وجود داشت. او هر ضلع قلعه را حدود 1000 قدم نوشته، زمين داخل قلعه نيز فقط به صورت چند تپه گلي بوده و از وجود خرابههاي بناهاي گذشته در آنجا خبر ميدهد.
اين قلعه در زمان قاجار هم به عنوان پادگان نظامي استفاده ميشد. كرزن در گزارش خود در سال 1267ق، عدهي نظامي ولايت استرآباد را 3800 نفر ذكر كرده كه 300 نفر آنان در آققلعه مستقر بودند.
بهلر فرانسوي، سرتيپ دربار ناصري، وضع اين قلعه را خراب گزارش كرده و افزوده است كه در سابق، شهر آباد و بزرگ و مسكن ايل قاجار بوده و حصار و خندق نيز داشته است. تركيب آن به شكل مربع و هر يك از اضلاعش هزار زرع بود. كوچههاي آن سنگفرش و برابر ارگ آن در رود گرگان پايههاي پلي معلوم است كه نشان ميدهد پل بسيار خوبي در آنجا بوده است.
عزالدوله حدود سال 1275ق، در سفرنامههای خود به اين قلعه اشاره کرده كه توسط شاهعباس بازسازي شده است.
ميرزا ابراهيم نيز در گزارش سال 1275ق، خود از آققلعه به عنوان يكي از شهرهاي خراب استرآباد نام ميبرد.
ملگونف اين قلعه را ويران شده ذکر میکند كه فقط تودههاي متلاشي آن برجاي مانده است.
اين قلعه محل خدمت فوجهايي از ساير نقاط نيز بوده است. در سندي مربوط به سال 1283ق، ضمن اعلام بازديد شاهزاده ملكآرا از آققلعه، گزارش خدمت فوج لاريجاني را منعكس كرده است.
طغيان تركمنها در اين ناحيه به بهانههاي مختلف ادامه داشت و در سال 1284ق نيز مراد نامي كه در اصل افغاني بود، در بين تركمنها ادعاي پيغمبري كرد و لقب «ايشان» كه از القاب پيشوايان و افراد مورد احترام بين تركمنهاست، به خود داد. او با تركمنها به آققلعه تاخت و جنگي بين وي و شاهزاده ملكآرا، حاكم استرآباد، در اين ناحيه درگرفت تا آنكه با دخالت قواي حكومتي و كمكي و كشته شدن ايشان، اين غائله ختم شد.
مصطفيقليخان، فرماندهی دژ آققلعه، در نبرد با «ايشان»، پس از ورود به اين قلعه، وضعيت آن را تعجبآور ذكر كرد و آنچه كه تا آن زمان ساختهاند را بيقاعده و بيمصرف ميداند و قرار گرفتن ارگ قديم قلعه را كه در آن زمان مخروبه بود، در جاي معقول ذكر ميكند و ساختههاي جديد را ضايع كردن استحكام قبليها ميداند و كاربرد آن را براي دشمن بيشتر از نيروهاي خودي ارزيابي كرده است. او از ساخت چهار بارو در چهار گوشهی قلعه توسط خود و نيروهايش خبر ميدهد.
در زمان ناصرالدینشاه، آققلعه چندين بار مرمت شد. يكبار در سال 1286ق كه اعتمادالسلطنه نيز گزارش تعمير آن را حسبالامر ناصرالدینشاه در همين سال داده است. اين مرمت در زمان حكمراني سليمان خان صاحب اختيار بود. او در گزارشهای خود به فرخ خان امين الدوله، از بيرون آوردن آجر از خرابههاي قلعه و ساخت آن خبر داده و همچنين از حضور فوج سمنان، دامغان و تنكابن در اين قلعه گزارش كرده است.
تعمير ديگر در سال 1295 اتفاق افتاد. بر اساس سندي، معتمدالملك در اين سال، در تلگرافي به ميرزا حسين خان سپهسالار، ضمن گزارش تعمير بخشي از قلعه، درخواست پرداخت باقي تنخواه در نظر گرفته شده براي اين منظور را داشت تا تعميرات آققلعه كامل شود.
در دورهی ناصري نيز برخي از حكمرانان استرآباد در آققلعه و نايبالحكومه در شهر استرآباد به انجام امور ولايتي مشغول بودند.
جهانسوز ميرزا كه در سال 1293 به همراه قشون خود در آققلعه و استرآباد بود، عمارتي را در ضلع شمالي گرگانرود، مقابل آققلعه ساخت. تصوير اين عمارت در سال 1307 توسط عبدالله ميرزا قاجار برداشته شده است. او در ذيل تصوير عمارت جهانسوز ميرزا، آن را 3 طبقه و ارتفاع آن را ده ذرع كه از قسمت شرقي افتاده شده، معرفي كرده است.
همچنين عبدالله ميرزا، تصويري از آققلعه نيز برداشته و در توضيحات اين عكس، آن را مربع مستطیل در طول گرگانرود و در جنوب اين رودخانه بيان ميكند. طول و عرض آن را دويست و بيست ذرع، در چهار گوش آن، چهار برج آجري محكم و دو دروازهی جنوبي و شمالي و داراي حمام، قورخانه و اتاقهاي تحتاني و فوقاني، جاي سرباز دانسته است. او همچنين از تعميرات كامل قلعه در سال 1304ق خبر داده است. اعتمادالسلطنه نيز از تعميرات اين قلعه در سال 1303ق براي سكونت ايلات تركمن گزارش كرده است.
همچنين برابر نقل روزنامه ايران در سال 1309، قلعه جديدي در شمال گرگانرود و در محاذات قلعه قديمي ساخته شد.
اعتمادالسلطنه در خاطرات روز 25 ذيالقعده سال 1311ق، از حضور نصرالسلطنه در خانهی صدراعظم ناصرالدینشاه خبر ميدهد تا او را واسطه بگيرد كه شاه 12هزار تومان برات تعميرات آققلعه را به او بپردازد.
در جمادي الاول سال 1316ق نيز از طرف دولت مأموراني براي تعمير آققلعه اعزام شدند.
هر چند به صورت مداوم اين قلعه تعمير ميشد، اما گويي درگيري در اين ناحيه فراوان بود، زیرا در همين ايام، گزارشهايی از خراب بودن وضعيت آققلعه وجود دارد.
معصوم عليشاه، آققلعه را خرابه گزارش كرد كه در آن، جز يكي دو عرابه توپ و مشتي سرباز گرسنه، چيز ديگري نيست و آن را سزاوار تعمير ميداند.
محمدعلي قورخانچي در سال 1321، به مسأله تعمير قلعه توسط شاهعباس و كوچ دادن ايل قاجار به اين دژ اشاره كرده است. او تاريخ مرمت قلعه را سال 1020 نقل كرده است، اما با توجه به منابع قبلي ذكر شده كه نزديكتر به حادثه بودند، اين تاريخ اشتباه است. وي بنای قلعه را در نقطهای که از سه سمت با خاکریز احاطه شده، بيان كرده و آثار شهر و خندق و خاکریز را در آن دیده است. به گفته او، دیوارهای قلعه از خشت و گل و چینه ساخته شده و از داخل قلعه، کنار دیوارها مردرو و سر دیوارها دارای کنگره و روی آن آجر گذاشته شده است. در چهار گوشهی قلعه، چهار برج وجود داشت و در میان هر برج، یک عراده توپ ایرانی پنهان شده بود.
این قلعه در زمان بازدید او، دارای حمام مخروبه و 2 دروازه بوده است. وی فاصله رودخانه تا درب قلعه را 25 قدم نوشته که در محاذی درب قلعه بر روی رودخانه، پل آجری مرکب از چهار دهنه ساخته شده و در انتهای پل، دروازه محکمی است که وقتی دروازه بسته باشد، راه رفت و آمد از آن طرف رودخانه به سمت شهر استرآباد بسته است. او همچنین به عمارت جهانسوز میرزا اشاره میکند که به علت عدم تعمیر، دو طبقهی آن خراب شده است و خود قلعه را نیز نیازمند مرمت میداند. قورخانچي، عمارت جهانسوز ميرزا را كاملاً تخريب شده گزارش داده كه تمام مصالح آن توسط تركمنها از محل برده شده است.
رابينو نيز در سفرنامهی خود، محل قلعه را مركب از تپههاي كوتاهي ذكر نموده و از ميان خرابههاي آن عبور كرده است. او به نقل از اهل محل آورده كه آققلعه در زمان قابوس به اسپيدژ معروف بوده و برجهاي آن را متعلق به زمان ناصري و سربازان مأمور در اين قلعه را در واقع زندانياني در ميان چهار ديوار قلعه ميداند.
اوايل قرن 14 قمري، با توافق روس و انگليس بر سر منطقهی نفوذشان در ايران، شمال كشور از جمله آققلعه، اغلب زير سيطرهی روسها بود. برابر گزارش سال 1326 وكيلالدوله، عدهاي از تركمنهاي آتاباي، اقدام به تخريب آققلعه كردند و يك صاحب منصب روس براي بررسي موضوع و دريافت خسارت از گنبد به آققلعه آمده است. وي همچنين در گزارش ديگري به تاريخ ششم ماه مارس 1911م (ربيعالاول 1329ق)، از استقرار بيش از 500 نفر از قواي روسي در آققلعه خبر داده است. حضور روسها، درگيريهايي نيز با تركمنهاي ساكن در اين منطقه ايجاد ميكرد. روسها همچنين با آجرهاي باقي مانده از عمارت جهانسوز ميرزا و بناهاي داخل آققلعه براي خود سربازخانه ساختند و با داير كردن كورهی آجرپزي و همچنين استفاده از چوب و تخته، در اين نقطه ساخت و ساز داشتند.
آققلعه در زمان جنگ جهاني اول و حضور روسها در منطقه نيز مورد تاخت و تاز آنها و تركمنها قرار داشت و گزارشهای متعدد، به درگيري در اطراف اين قلعه اشاره دارد.
تا زمان پهلوي اول، ساكنين اطراف گرگانرود و شهر کنونی آققلا، در اُبههاي تركمني زندگي ميكردند كه سيار بوده و به راحتي امكان كوچ و جابهجايي را داشتند.
در زمان وزارت جنگي و صدر اعظمي رضاشاه، به دستور وي، با حضور نيروهاي دولتي و سركوب تركمنها، اوضاع منطقه در این ناحیه رو به آرامي رفت و پس از به سلطنت رسيدن رضاشاه، با تشويق دولت، ساخت منازل دائمي در آققلعه شروع شد و منازل ساخته شده از ني، گل، خشت و آجر، جاي اُبههاي تركمن را گرفت و به سكونتگاه ثابت تبديل شد.
در دهم اسفندماه 1304ش، سرتيپ بصير ديوان (فضلالله زاهدي) فرماندهی تيپ مستقل شمال، پيشنهاد تغيير نام آققلعه به پهلوي دژ را به رضاشاه داد و از اين تاريخ به بعد، از آققلعه به نام پهلويدژ نام برده شده است.
رضاشاه پهلوي نيز در سفرنامهی خود در سال 1305ش به استرآباد، پهلوي دژ را مركز نظامي مهمي معرفي كرده است و از قشون مستقر در اين منطقه بازديد كرد.
عباس شوقي در گزارش خود، از وجود نمايندهی ماليه و نايب الحكومه و همچنين دبستان به عنوان مؤسسات دولتي در پهلويدژ خبر ميدهد.
سرتيپ رزمآرا در سال 1320ش، پهلويدژ را يكي از ده بخش شهرستان 12، يعني گرگان معرفي كرده است. البته سكونت تركمنها در اين ناحيه، نخست در قسمت شمالي رودخانه بوده، به گونهاي كه رزمآرا در اين سال، پهلوي دژ را در شمال گرگانرود و آققلعه قديم را در جنوب گرگانرود گزارش ميكند.
در سالهاي پس از 1310ش، از طرف ادارهی املاك اختصاصي پهلوي، تغييراتي در شكل خيابانها و نصب موتور براي انتقال آب به داخل خيابانها صورت گرفت و باغي بزرگ در اين شهر احداث شد كه به باغ فلاحت مشهور بود. اين باغ 8 هكتار مساحت داشت و انواع درختان در آن كاشته شده بود. اين باغ محل حضور منصوبين به حكومت بوده و شخص رضاشاه نيز در سفرهاي خود به اين منطقه، در آن جا اقامت ميكرد.
سكونت دائمي در آققلعه روز به روز افزايش يافت تا آنكه در سال 1332ش با برگزاري انتخابات، انجمن شهر تشكيل شد و اين انجمن در دومين جلسهی خود، در تاريخ 20 آبان 1332، احمد توكلي را به عنوان اولين شهردار اين شهر انتخاب كرد و با ابلاغ حكم وي توسط وزارت كشور در تاريخ 2 ديماه 1332، شهرداري آققلا فعاليت خود را آغاز نمود. اين شهر برابر سرشماري نفوس و مسكن سال 1335ش، 1405 نفر جمعيت داشت كه 739 نفر آنان مرد و 666 نفر زن بودهاند.
برابر سرشماري سال 1390، شهر آققلا 8062 خانوار و 31626 نفر جمعيت دارد كه 18877 نفر آنها مرد و 15749 نفر آنان زن هستند.
در گزارشي كه مربوط به سال 1342ش است، آمده كه آثار آققلعه در اطراف پهلويدژ ديده ميشود كه يك كيلومتر در يك كيلومتر است و سكونت اهالي در دو طرف رودخانه بوده است.
پهلويدژ تا سال 1357، به همين نام به عنوان بخشي از شهرستان گرگان بود و پس از پيروزي انقلاب، نام آن به «آققلا» تغيير يافت. چون كلمه «قلعه» در زبان تركمني به صورت «قلا» تلفظ ميشود، به همين دلیل در تغيير نام اخير، «آققلعه» به صورت «آققلا» درآمد و از سال 1357 به اين نام شهرت يافت.
اين شهر تا سال 1379 به عنوان مركز بخش آققلا از شهرستان گرگان بود. در تاريخ 31 فروردين ماه سال1379، برابر مصوبه شماره 31649ت21627هـ هيأت دولت، با تأسيس شهرستان آققلا، به عنوان مركز اين شهرستان ارتقاء يافت.
از آثار تاريخي موجود در اين شهر، پل آققلعه است. هرچند در منابع تاريخي، سال ساخت آن به صورت دقيق مشخص نيست، اما اين پل حداقل تا زمان شاهعباس صفوي وجود نداشت و احتمالاً پس از وي و در زمان صفويه احداث شد. اين پل داراي تزئينات در پايهها به صورت گره چيني مشبك و آجري است و به شماره 919 در فهرست آثار ملي ايران ثبت شده است.
بیشتر ساكنان شهر آققلا تركمن هستند. زبان محاورهاي مردم این شهر، تركمني است. اهالي اين شهر مسلمان و اكثريت حنفي مذهب هستند.
اولين مدرسه ابتدايي در آققلا در سال 1309ش به نام «بيژن» تأسيس شد و در ساختمان همين مدرسه در سال 1319، دبيرستان فلاحتي بيژن به عنوان اولين دبيرستان آققلا راهاندازي شد. در سال تحصيلي 91-1390، اين شهر داراي 15 دبستان، 7 مدرسه راهنمايي و 9 دبيرستان بود و واحدهاي دانشگاهي پيام نور، آزاد اسلامي و غير انتفاعي نيز در اين شهر راهاندازي شده است. همچنين در شهر آققلا، 4 حوزهی علميه ويژهی آموزش طلاب اهل سنت فعاليت دارد.
اقتصاد اين شهر بر محور كشاورزي و دامداري است و بیشتر ساكنان شهر نيز به شغل كشاورزي و يا فعاليت در بازار مشغولند. پنجشنبه بازار این شهر از گذشتههاي دور تاكنون برپاست. عرضهي صنایع دستی مردم ترکمن، مانند قالی، قالیچه، پشتی، نمد و ... از برجستگيهاي اين بازار است.
منابع:
• ابلاغ حكم شهرداري احمد توكلي توسط وزارت كشور. [مورخ 2/10/1332]. (نامه شماره 48046). مرکز اسناد تاریخی مؤسسه فرهنگی میرداماد.
• ابوت، کیت ادوارد. [بی تا]. گزارش سفر كنسول ابوت به سواحل بحر خزر در طول اول نوامبر 1847 تا 17 فوریه 1848. (شماره 136). (ترجمه احمد سیف). اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلستان.
• اسكندر بيك تركمان. (1382). تاريخ عالم آراي عباسي (جلد اول و 2، چاپ 3). تهران: اميركبير.
• اصفهانيان، كريم. (1354). مجموعه اسناد و مدارك فرخخان امينالدوله (جلد 4). دانشگاه تهران.
• اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان. (1376). تاريخ منتظم ناصري (جلد2، چاپ اول). (تصحيح محمد اسماعيل رضواني). تهران: دنياي كتاب.
• اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان. (1363). چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه (جلد اول: المآثر والآثار). (به کوشش ایرج افشار). تهران: اساطیر.
• اعتمادالسلطنه. (1350). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (چاپ 2). (به كوشش ايرج افشار). تهران: اميركبير.
• اعتمادالسلطنه. [بیتا]. مرات البلدان (جلد 2 و3). (تصحيح عبدالحسين نوايي). دانشگاه تهران.
• اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان. [بيتا]. المآثر والآثار (چاپ سنگ). تهران: سنايي.
• اعلام انتخاب احمد توكلي به عنوان شهردار پهلويدژ [مورخ 26/8/1332]. (نامه شماره 646). مرکز اسناد تاریخی مؤسسه فرهنگی میرداماد.
• ايجاد تغييرات و اصلاحات تقسيماتي در استان گلستان، مصوبات هيات دولت. سايت معاونت حقوقي و امور مجلس قوه قضائيه. بازيابي از: http://hvm.ir/lawdetailnews.asp?id=30249
• بسطامي، محمدطاهر. (1380). فتوحات فريدونيه (شرح جنگهاي فريدونخان چركس). (تصحيح سيد سعيد ميرمحمد صادق و محمد نادر نصيريمقدم). تهران: نقطه.
• بهلر. (1356). سفرنامه بهلر: جغرافياي رشت و مازندران در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار. تهران: نوین.
• توكلي، احمد. (14/12/1391). مصاحبه شخصي احمد خواجهنژاد.
• خواندمیر، غیاثالدین بن همام الدین. (1333). تاريخ حبيبالسير في اخبار افراد بشر (جلد4). (زیرنظر محمد دبیر سیاقی). تهران: خیام.
• دستور تغییر نام شهر پهلوی به پهلوی دژ. (شماره 201211118). مركز اسناد تاريخي مؤسسه فرهنگی ميرداماد.
• ذبیحی، مسیح. (1363). گرگاننامه. (زیرنظر ایرج افشار). تهران: بابک.
• رابينو، ه. ل. (1336). سفرنامه مازندران و استرآباد. (ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني). تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
• رزمآرا، علی. (1320). جغرافياي نظامي ايران: گرگان و درياي خزر. [بیجا]: [بینا].
• رستم الحکما، محمدهاشم آصف. (1382). رستم التواريخ (چاپ اول). (تصحیح میترا مهرآبادی). تهران: دنیای کتاب.
• روزنامه ايران. (نمره 754). آخر محرمالحرام 1309 ق، صفحه 4.
• روزنامه ايران. (نمره294). 8 شعبان 1293. صفحه 2 و (نمره 301). 26 شوال 1293.
• روزنامه ايران. (نمره 517). پانزدهم رجب 1300.
• روملو، حسنبیک. (1357). احسن التواريخ (تاريخ محمدي). (تحقیق عبدالحسین نوایی). تهران: بابک.
• زرياب خويي، عباس. (1352). فتوحات همایون. بررسيهاي تاريخي، 44 و 45، 278-207.
• ساروي، محمدفتحالله بن محمدتقي. (1371). تاريخ محمدي: احسن التواريخ. تهران: اميركبير.
• سايت اداره كل آمار و اطلاعات معاونت برنامهريزي استانداري گلستان. بازيابي از: http://amar.golestan.gov.ir
• سايت پايگاه اطلاعاتي نشريات مركز آمار ايران. بازيابي از: http://amar.sci.org.ir
• سپهر، عبدالحسین. (1386). مرات الوقايع مظفري (جلد اول). تهران: میراث مکتوب.
• سفرهاي رضاشاه پهلوي به خوزستان و مازندران. (1387). (چاپ اول). (به كوشش هارون و هومن). تهران: كمال انديشه.
• شوقی، عباس. (1314). دشت گرگان. تهران: خاور.
• صدیق الممالک، میرزا ابراهیم شیبانی. (1366). منتخب التواريخ. تهران: [بينا].
• صفايي، ابراهيم. [بیتا]. يكصد سند تاريخي دوران قاجار. تهران: بابك.
• طاهر احمدي، محمود. (1370). تلگرافات عصر سپهسالار: خط تبريز 96-1295. تهران: سازمان اسناد ملي ايران.
• عالمآراي شاه اسماعيل. (1384). (تصحیح اصغر منتظر صاحب) (چاپ 2). تهران: علمی و فرهنگی.
• عزالدوله و ملكونوف. (1363). سفرنامه ايران و روسيه (چاپ اول). (به کوشش محمد گلبن و فرامرز طالبي). تهران: دنیای کتاب.
• عكسهاي عبدالله ميرزا قاجار. (1307ق). آلبوم خانه كاخ موزه گلستان (شماره 298).
• قاضي، نعمتالله. (1370). ايل قاجار در پهنه تاريخ ايران (چاپ 3). تهران: مؤلف.
• قورخانچی، محمدعلی. (1360). نخبه سيفيه (چاپ اول). (به كوشش منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان). تهران: تاریخ ایران.
• کرزن، جورج ناتائیل. (1380). ايران و قضيه ايران (جلد اول، چاپ 5). (ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني). تهران: علمی و فرهنگی.
• كشميري، محمد. (1349). نبردهاي آققلعه. بررسيهاي تاريخي، 28، 97-75.
• كميته تخصصي نام نگاري و يكسان سازي نامهاي جغرافيايي سازمان نقشه برداري كشور. بازيابي از: http://geonames.ncc.org.ir
• گلزاری، مسعود. (1353). سفرنامه استرآباد، مازندران و گيلان. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
• لسانالملكسپهر، محمدتقي. (1377). ناسخ التواريخ: تاريخ قاجاريه (جلد اول، چاپ اول). (به اهتمام جمشيد كيانفر). تهران: اساطير.
• مخلصي، محمدعلي. (1379). پلهاي تاريخي ايران (چاپ اول). تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور.
• معصومعلیشاه (محمدمعصوم شیرازی). [بیتا]. طرائق الحقايق (جلد3). (تصحیح محمدجعفر محجوب). تهران: کتابخانه سنایی.
• معيني، اسدالله. (1344). جغرافيا و جغرافياي تاريخي گرگان و دشت (چاپ اول). تهران: طبع كتاب.
• مقصودلو، حسینقلی (وکیلالدوله). (1363). مخابرات استرآباد (جلد اول و 2). (به كوشش ايرج افشار و محمدرسول درياگشت). تهران: تاريخ ايران.
• ملگونف، گریگوری. (1376). كرانههاي جنوب درياي خزر (چاپ اول). (ترجمه امیر هوشنگ امینی). تهران: کتابسرا.
• نصیریمقدم، محمدناصر. (1374). گزيده اسناد درياي خزر و مناطق شمالي ايران در جنگ جهاني اول (چاپ اول). تهران: وزارت خارجه.
• هدايت، رضاقليخان. (1380). تاريخ روضهالصفا ناصري (جلد 2، 8 و 12). (تصحيح و تحشيه جمشيد كيانفر). تهران: اساطير.
• وخشوری، ابراهیم. (1342). گرگان و دشت در چهل سال اخير و آينده آن. تهران: اکونومیست.